51- حس و حال نامیزون
خورشید | شنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۶، ۱۲:۳۳ ب.ظ |


امروز همسری خیلی حالش گرفته بود.بخاطر وضعیت مالی.دلش سفر میخواست اما چون پول نداریم نمیتونیم بریم.اعصابم بهم میریزه اینجوری میبینمش.کاری هم از دستم برنمیاد.باید خودم رو بزنم به بیخیالی.زندگیه دیگه.بالا و پایین داره.ایشالا پول گرفت باید بره باشگاه. به منم میگه بیا با هم بریم اما من دلم نمیخواد با این هیکل برم باشگاه.حداقل باید 10 کیلو کم کنم بعد.
گاهی وقت ها کلافه میشم،دلم میخواد همه وسایلم رو بریزم تو کوچه ، اینقدر که دور و برم شلوغه گیج میشم.آرامشم بهم میریزه.کاش من بودم و یه اتاق و یه میز و لپ تاپ و موبایلم و یه کمد که لباسام توش باشه.همین.همه جا هم سفید.با یه پنجره بزرگ که رو به دریا باز میشه،یا رو به دشت :)
- ۹۶/۰۷/۲۲